عدالت |
اسفند پنجاه و هشت، پنجمین باری است که مردم ایران پس از انقلاب اسلامی به پای صندوق های رای می روند. این بار برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی …این مجلس در همان ابتدای کار نام «مجلس شورای اسلامی» را برای خود برگزید. انتخاب نخست وزیر سرآغاز چالشهای مجلس و دولت بود. پس از چند رفت و برگشت سرانجام محمد علی رجایی از سوی بنیصدر به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شد و رای آورد. اما زمان زیادی لازم نبود تا بنیصدر نارضایتی خود از نخست وزیر انتخابی را نمایان کند. نطقهای متعدد بنیصدر فرصتی شده بود برای تاخت و تاز او به دولت و نهادهای انقلابی. او این نهادها را با عباراتی چون «اقتدارگرا» و «چماق به دست» توصیف میکرد… دریافت فایل تصویریmp4 حجم:54،180مگابایت منبع: مدافع کلیپ [ شنبه 90/12/13 ] [ 6:46 عصر ] [ علی امامی راد ]
![]() سخنرانی دکتر عباسی در همایش با شکوه جوانان حامی جبهه پایداری-اسفند90 دریافت فایل صوتیmp3 حجم:13،235مگابایت منبع: مدافع کلیپ [ شنبه 90/12/13 ] [ 6:43 عصر ] [ علی امامی راد ]
به گزارش مشرق ، در انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی که در 24 اسفندماه 1358 برگزار شد جمعیت کشور 37 میلیون و 714 هزار نفر بود که از این تعداد 20 میلیون و 857 هزار و 391 نفر واجد شرایط رای دادن بودند و مشارکت 14/52 درصد را در انتخابات داشتند. در انتخابات دومین دوره مجلس شورای اسلامی که در 26 فروردین ماه 1363 برگزار شد جمعیت ایران 45 میلیون و 798 هزار نفر بود که از این تعداد 24 میلیون و 143 هزار و498 نفر واجد شرایط رای دادن بودند و رکورد مشارکت 64/64 درصد را رقم زدند. همچنین انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی در 19 فروردین 1367 برگزار شد که جمعیت ایران در آن زمان 51 میلیون و 909 هزار نفر بود که از این تعداد واجدین اخذ رای 27 میلیون و 986 هزار و 736 نفر بود و شاهد مشارکت 72/59 درصدی مردم در انتخابات بودیم. انتخابات چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز در حالی در 21 فرودین ماه 1371 برگزار شد که جمعیت ایران آن زمان 56 میلیون و 656 هزار نفر بود و از این تعداد 32 میلیون و 465 هزار و 558 نفر واجد شرایط رای دادن بودند و در انتخابات مشارکت 81/57 درصد را داشتند. در انتخابات پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز از 59 میلیون و 187 هزار نفر جمعیت کشور ،34 میلیون و 716 هزار نفر واجد شرایط رای دادن بودند و در 18 اسفندماه 1374 با حضور در پای صندوق های رای مشارکت 10/71 درصدی را به ثبت رساندند. انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز در 29 بهمن ماه 1378 برگزار شد و جمعیت ایران آن زمان 63 میلیون و 315 هزار نفر بود که از این تعداد 38 میلیون و 726 هزار و 431 نفر واجد شرایط رای دادن بودند و مردم مشارکت 35/67 درصدی را در انتخابات ثبت کردند. انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز اول اسفندماه 1382 برگزار شد که از جمعیت ایران آن زمان 67 میلیون و 315 هزار نفر بود که از این تعداد 46میلیون و 351 هزار و 32 نفر واجد شرایط رای دادن بودند که مشارکت 21/51 درصدی را در انتخابات رقم زدند. همچنین در انتخابات هشمین دوره مجلس شورای اسلامی جمعیت ایران 71 میلیون و 532 هزار نفر بود که از این تعداد 43 میلیون و 824 هزار و 254 نفر واجد شرایط رای دادن بودند و در 24 اسفندماه 86 مشارکت 40/55 درصدی را به ثبت رساندند. منبع: مشرق نیوز [ شنبه 90/12/13 ] [ 6:43 عصر ] [ علی امامی راد ]
فرهاد بیضایی: "من با افتخار این جایزه را به مردم سرزمینم تقدیم مىکنم. مردمى که به همه فرهنگها و تمدنها احترام مىگذارند و از دشمنى و کینه بیزارند" "وقتی داشتم به روی صحنه می آمدم، به این فکر می کردم که چه باید بگویم. اینکه از پدر و مادرم، دخترم، همسر مهربانم یا عوامل این فیلم صحبت کنم. اما اکنون ترجیح می دهم از مردم کشورم بگویم؛ مردم کشور من مردمانی صلحجو هستند." این ها برخی از سخنان اصغر فرهادی در هنگام دریافت جوایز گلدن گلوب و اسکار است، جوایزی که سبب شده است تا فرهادی مردم ایران را مردمی صلحطلب، مهربان و حائز بسیاری از صفاتی عنوان کند که شاید ذرهای از آن در دنیای رسانه ای امروز به چشم نمی خورد. این سخنان در کنار میل بسیار زیاد ایرانیان به قهرمان پروری سبب شده است تا فرهادی برای لحظاتی هم که شده، به عنوان افتخار بخشی از جامعه ایرانی شناخته شود و بالاخص فضای مجازی ایرانیان پر باشد از تبریکات فراوان و حس غرور و افتخار برای به دست آوردن چنین جوایزی که شاید تاکنون بی نظیر بوده است. هر چند که برخی از سخنان فرهادی برای ما شیرین و دلنشین است و برخی دیگر حکایت از نیشهای سیاسی او دارد و تا حدودی گزنده است اما باید عنوان داشت که در این میان افتخار به فیلم فرهادی مهم است، به جوایز اعطا شده و یا به سخنان فرهادی؟ هر چند که اکنون اعطای جوایز گوناگون به این فیلم و سخنان فرهادی بسیار مورد توجه قرار گرفته است اما توجه به فیلم فرهادی و کنکاش پیرامون محتوای فیلم بیش از این سخنان و جوایز این چنینی دارای اهمیت است، چرا که آنچه از ماندگاری بیشتری در طول تاریخ برخوردار است، محتوا و مضمون فیلم است، که متأسفانه برخلاف ظاهر سخنان فرهادی به هیچ وجه مایه افتخار برای ایرانی نیست و به هیچ وجه سخنانی که فرهادی از این تریبون ها بیان میکند در جدایی نادر از سیمین نمودی واقعی ندارند. فیلم فرهادی سعی میکند برشی کوتاه از زندگی جامعه امروز ایران باشد، اما این برش کوتاه که نمایانگر زندگی ایرانی و مردم ایران است تا چه حد میتواند سفیر فرهنگی ایرانیانی باشد که از کوچکترین تریبون بین المللی برای معرفی فرهنگ خود بیبهرهاند؟ فرهادی در این فیلم و در هیچ کدام از شخصیتهای فیلم نشانی از فرهنگ غنی ایرانی که از آن سخن میگوید، به نمایش نمیگذارد. مفاهیمی مانند ایثار، مروت و حتی صلحجویی و نوع دوستی در هیچ کدام از شخصیتهای فیلم وجود ندارد. در حقیقت در این فیلم جامعه ایرانی همچون جنگلی نا امن است که هر کسی تنها به فکر خود و گله خود است. دروغ، ریا و ضعیفکشی در سراسر این فیلم موج میزند و هیچ کدام از شخصیتهای فیلم حاضر به پذیرش اشتباههای خود نیستند و تنها به دنبال بیگناهی میگردند که گناه خود را بر گردن او بیندازند. نادر، شخصیت اصلی فیلم با بازی پیمان معادی، که برخیها او را نماد طبقه متوسط میدانند و شخصیتی مستقل و مبارز دارد، در کجای فیلم به دنبال انسان دوستی و گذشت است؟ در صحنه ای که بدون آنکه تحقیق مناسبی داشته باشد، به هم نوع خود تهمت دزدی میزند؟ در کجا میتوان صداقت و درستی را در این شخصیت دید؟ در ماجرایی که میداند زن خدمتکار را هل داده ولی در دادگاه آن را کتمان میکند و یا در صحنهای که میداند آن زن باردار است ولی به دروغ این مسأله را کتمان میکند تا بتواند مشکل را بر گردن فردی دیگر بیندازد و خود را از مهلکه نجات دهد. تنها برای او نگهداری از پدرش مهم است و آن هم تنها به دلیل داشتن احساسات گله ای در این جنگل بی قانون است. از سوی دیگر زن خدمتکار که نقش آن را ساره بیات بازی میکند نیز از این خصوصیات منفی بیبهره نیست، در تمام ماجرا او کلید حل مشکل است و میداند به نادر تهمت بیروا میزند اما تا انتهای داستان بر این اتهام خود پافشاری میکند و تنها عاملی که موجب می شود تا او حقیقت را بیان کند، ترس از باورهای مذهبی اوست که میترسد پول حرام به زندگی او و بچه اش آسیب بزند و بازهم در اینجا فرهادی این مقصود را بیان میکند که برای ایرانیان تنها فرد و خانواده اش مهم است و بیش از این انسان دوستی مفهموم پر رنگی ندارد و این همان فرهنگی گلهای در جنگل بی قانون است. از سوی دیگر، حجت شاه مهره ایرانی است که فردی ستیزه جو، پرخاشگر، ضعیفکش و عاری از هرگونه خصوصیت مثبت انسانی است. او یک اتفاق را به یک جنجال و چالش مهم تبدیل میکند. با تهدید و ارعاب رأی معلمی که به عنوان شاهد به دادگاه احضار میشود را برمی گرداند و در صدد است تا با فشار بر نادر که در موضع ضعف است، او را وادار به پرداخت دیه کند. ایجاد مزاحمت، درگیریهای پی در پی، تهدید و ارعاب از جمله صفات منفی اخلاقی است که در شخصیت حجت گنجانده شده است. او در انتهای ماجرا در حالی که میفهمد نادر در این ماجرا بیگناه است، بر مشی حقیقت ستیزی خود پافشاری میکند و با شکستن شیشه ماشین نادر بر روان بیمار خود صحه میگذارد. تنها شخصیت اصلی فیلم که می شود خصوصیات صلح جویی را در او دید، سیمین با بازی لیلا حاتمی است. او در تمام زمان فیلم از درگیری و تنشگریزان است و سعی دارد ماجرا با پذیرش اشتباه به سوی مسامحه سوق دهد. اما این صلح جویی نه بر پایه انسان دوستی او قرار گرفته، بلکه از آنجا که او ذاتاً انسان ترسویی است، ترجیح می دهد به جای حل مسأله و مبارزه برای کشف حقیقت خود را تسلیم و صورت مسأله را پاک کند. این شخص هم تنها نوع دوستیاش به بچهاش خاتمه مییابد و انسان های دیگر برایش ارزش چندانی ندارند. فرهادی با انباشت صفات منفی بسیار در شخصیتهای اصلی فیلم، چهرهای ستیزه جو، زورگو تا حدودی ظالم از جامعه ایرانی ترسیم می کند که در حقیقت این جامعه در حکم جنگلی را دارد که افراد برای بقای خود از هیچ دروغ و تزویری رویگردان نیستند و امری که برای همه در اولویت قرار دارد، نه حقیقت، صلح دوستی، نوع دوستی است بلکه تنها بقای فرد و خانواده او به عنوان گلهای در این جنگل بی قانون، اهمیت دارد. فرهادی با نماهای بسیاری که در دادگاه گرفته شده است، سعی دارد این مفهوم را نشان دهد که نسل های مختلف ایرانی از بچههای خردسال تا پیرمرد و زن و مرد، عمر و زندگی خود را در چنین جامعه پر تنشی در داگاه های قضایی تلف میکنند و این جامعه آنچنان پر تنش و نا آرام است که هیچ گروه و سن و جنسیتی در آن از امنیت برخودار نیست. در حقیقت جامعه ایرانی نه به عنوان یک جامعه برتر که داعیه الگو شدن در جهان را دارد، بلکه به عنوان جامعهای به جهانیان معرفی میشود که در آن هیچکس به دیگری رحم و مروت ندارد و این سوال را برای جهانیان ایجاد میکند که چنین جامعه در صورت کسب قدرت در جهان، با دیگر همنوعان خود چه میکند؟ و ظرافت کار فرهادی آنجاست که بر خلاف برخی همکاران خود ریشه این مشکلات را در کهن اخلاقیات و بستر فرهنگی جامعه می بیند و نه در رویکردهای سیاسی حاکمان و در حقیقت این بار متهم ردیف اول مردم و فرهنگ ایرانی است و نه ساختار و طبقه حاکم بر جامعه ایرانی و این مفهومی بس خطرناکتر دارد. بر اساس، همین مسأله است که "ویکتوریا نولاند" سخنگوی وزارت خارجه آمریکا میگوید: «این فیلمی است که واقعا به جهان تصویری ارزشمند از زندگی در ایران ارائه میکند.» و متأسفانه باید گفت تصویری که فرهادی در این فیلم از ایرانیان به جهان معرفی میکند، به هیچ وجه افتخار آفرین نیست! منبع: وعده صادق [ شنبه 90/12/13 ] [ 6:41 عصر ] [ علی امامی راد ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |