سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عدالت

 

 

<>

سلام دوستان ؛ امروز می خوام سفرم به غار ایوب واستون تعریف کنم ..


غار ایوب


تاریخ خستگی خود را با خمیازه ای بزرگ در غار ایوب به عنوان بزرگترین دهانه غار آذرین ایران و در جوار حوض آرزو در ارتفاع سه هزار و 200 متری زمین به نمایش گذاشته است    .ایوب نام غاری است که نقش زیارتگاهی دارد و در کوهی به همین نام که در استان کرمان، 50 کیلومتری جاده انار به شهر بابک، روستای جوزم، روستا-شهر دهج واقع شده است. اعتقاد بر این است که حضرت ایوب مدتی در اینجا زندگی کرده که امروزه اثر آن به صورت رد پای آن حضرت بر سینه صخره ای غار برجای مانده است  .


 


غار ایوب


واسه دیدن بقیه عکس ها ادامه مطلب ببینین


 


اصلی ترین مشخصه غار ایوب دهانه بسیار بزرگ غار در نیمه های کوه در ارتفاعی بالا است. حالت لانه زنبوری داخل غار به دلیل فرسایش در اثر باد که با دانه‌های ماسه بسرعت بر سنگ داسیت کوبیده شده، افزایش یافته است.در این مکان تاریخ، خستگی خود را با خمیازه بزرگ‌ترین غار آذرین ایران به شیوه‌ای زیبا در حواشی شهر دهج از توابع شهربابک به نمایش گذاشته است.این غار خسته از گذر زمان در دل کوه چنان خستگی از تن می‌زداید که بزرگترین دهانه را با     50 متر طول و 40 متر ارتفاع به نمایش گذارده است .


 


 


غار ایوب


در گوشه ای از دیواره شرقی، شریان باریکی از آب از سقف جاری است. در پای این دیواره حوضچه ای کوچک قرار دارد که این آب در آن جمع می شود آبی بس خنک و گورا به خصوص برای تشنگانی که خسته از کوه پیمایی به این مکان می رسند با نوشیدن جرعه ای از این آب خستگی راه را از تن بیرون می کنند


 


کمی بالاتر در سمت حوضچه جایگاهی هموار و صاف قرار دارد که در مرکز آن چاله کوچک هاونگ مانندی به چشم می خورد که به نام هاونگ یا حوض آرزو معروف است. محلی ها اعتقاد دارند که اگر آرزومندی نیت کرده و قطعه ای سنگ را در داخل آن پرتاب کند، اگر سنگ بعد از برخورد مستقیم به بالا و خارج از هاونگ پرتاب شد، آرزوی نیت شده برآورده خواهد شد.


در سمت جنوب غربی غار در دل دیواره نازکی از صخره سوراخی دایره مانند با قطر کمی وجود دارد که به سوراخ حلال و حرام مشهور است و بازدیدکنندگان سعی می کند با سر و به صورت خوابیده از آن عبور کند



حدود 150 متر بالاتر از منزلگاه زیارتگاه و جایگاه بچه مهتابی ها قراردارد در محل زیارتگاه محلی گود شده شبیه به ردپای انسانی با فیزیک بدنی قوی وجود دارد که آن را منتسب به حضرت ایوب می کنند.


در واقع عامل جذب معتقدین به این غار همین مکان است برای رسیدن به جایگاه زیارت نردبان نصب شده که زائر از آن بالا می رود و زیارت می کنند در مقابل آن جایگاهی برای نماز گذاردن است که سه نفر همزمان می توانند در آن نماز بگذارند.


 


واسه اینکه این عکس اخری بگیرم با کلی ترس و لرز از این نردبان رفتم بالاوااااای 


[ یکشنبه 90/7/3 ] [ 5:7 عصر ] [ علی امامی راد ]

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم


[ یکشنبه 90/7/3 ] [ 5:1 عصر ] [ علی امامی راد ]
1مهر
روز بازگشایی مدارس
شرح مناسبت:
با آغاز سال تحصیلی در اول مهر، همه ساله میلیون‏ها دانش‏آموز، به شوق آموختن دانش، روانه مدارس می‏شوند. این تکاپو جلوه زیبایی را به جامعه می‏بخشد، گویی که خونی تازه به رگ‏های حیات کشور اسلامی عزیزمان وارد شده است و این چنین، تجسم پرمعنایی از نسل آینده به اذهان خطور می‏کند. برای سازندگی، هیچ راهی مناسب‏تر از توجه عمیق به امر مهم تعلیم و تربیت نمی‏باشد. سرمایه‏گذاری بر روی انسان، به معنای سرمایه گذاری بر روی مولّد فن آوری است و امر آموزش و پرورش، یک سرمایه گذاری افزوده است، یعنی هزینه‏ای که صرف یک دانش‏آموز می‏شود، سودی چند برابر خواهد داشت. آموزش و پرورش به طور مستقیم در تحول و پیشرفت سایر نهادهای اجتماعی نیز نقش بنیادی و زمینه ساز دارد و ضعف و قوت این نهاد، در نهایت به ضعف یا پیشرفت سایر نهادهای اجتماعی منجر می‏شود.
آیات و روایات متناسب :
روز بازگشایی مدارس
پیامبرصلی الله علیه وآله :
مَن کانَ فی طَلَبِ العِلمِ کانَتِ الجَنَّةُ فی طَلَبِهِ
هر کس در پی آموختن دانش باشد ، بهشت در پی او است
میزان الحکمه ، ح 13784 .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
طالِبُ العِلمِ ، مَحفُوفٌ بِعِنایَةِ اللَّهِ
جوینده دانش ، در پناه عنایت خداوند است
عوالی اللآلی ، ج 1 ، ص 292 .
پیامبرصلی الله علیه وآله :
مَنِ انتَقَلَ لِیَتَعَلَّمَ عِلماً غُفِرَ لَهُ قَبلَ أن یَخطُوَ
آن که در پی آموختن دانش به راه افتد ، پیش از آن‏که گام بردارد ، آمرزیده می‏شود
الجامع الصغیر ، ج 2 ، ص 582 .
امام علی‏علیه السلام :
لِطالِبِ العِلمِ عِزُّ الدُّنیا و فَوزُ الآخِرَةِ
جوینده دانش را ، عزّت دنیا و رستگاری آخرت است
غرر الحکم و درر العلم ، ح 7349 .
امام باقرعلیه السلام :
إنَّ جَمیِعَ دَوابِّ الأرضِ لَتُصَلِّی عَلی طالِبِ العِلمِ حَتَّی الحِیتانِ فی البَحرِ
همه جنبندگان زمین ، حتّی ماهیان دریا ، بر جوینده دانش درود می‏فرستند
بصائر الدّرجات ، ج 4 ، ص 24 .
امام صادق‏علیه السلام :
إنَّ المَلائکَةَ لَتَضَعُ أجنِحَتَها لِطالِبِ العِلمِ رِضیً بِهِ
فرشتگان ، با خشنودی ، بال‏هایشان را برای جوینده علم می‏گسترند
ثواب الأعمال ، ص 131 .

[ یکشنبه 90/7/3 ] [ 4:53 عصر ] [ علی امامی راد ]

 

آن زمان شهرستان پاوه در محاصره منافقان بود برای همین شهید کاظمی بر صندلی فرمانداری پاوه تکیه زد. همچنین به لحاظ حساسیت منطقه، ایشان به طور همزمان فرماندار و فرمانده سپاه بود و همیشه در عملیاتهای پاکسازی در خط مقدم حضور داشت.


  شهریوری که گذشت سالروز تولد سردار شهید ناصر کاظمی است و هفته دفاع مقدس بهترین زمان است تا شخصیت والای این سردار بزرگ را معرفی کنیم هر چند که باید هر روز و هر ساعت وصایا و سجایای شهدا گفته شود.





شهید ناصر کاظمی در دوازدهم خرداد 1335 در تهران متولد شد، در سال 1358 با عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فرمان حضرت امام خمینی(ره) لبیک گفت. او در سال 59 به سمت فرمانداری پاوه منصوب و با عزمی راسخ برای آزادسازی مناطق گوناگون غرب کشور با اشرار و ضدانقلاب مبارزه کرد و پس از یک سال و نیم تلاش بی وقفه، در سال 1360 به سمت فرماندهی سپاه کردستان رسید.


وی در عملیات پاکسازی محور پیرانشهر سردشت با گلوله به آرزوی قلبی خود دست یافت و پس از عمری تلاش خالصانه در ششم شهریور 1361 در پیرانشهر به شهادت رسید و از آن روز تاکنون، مزارش در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) قطعه 24 ردیف 76 شماره 27 زیارتگاه عاشقان حقیقت است.

خانواده شهید کاظمی در مورد علایق این شهید بزرگوار می گویند: ناصرعلاقه زیادی به فوتبال داشت و جزو فوتبالیستهای خوب تهران بود و در تیم ایرانا به مربیگری مرحوم پرویز دهداری عضویت داشت. پس از اینکه ناصر در رشته تربیت بدنی وارد دانشگاه شد در سال 56 ورزشکاران آمریکایی به ایران آمده بودند تا در مسابقات کشتی شرکت کنند. وی به اتفاق تعداد دیگری از دانشجویان تصمیم گرفت در سالن مسابقات به دلیل اعتراض به حمایتهای امریکا از رژیم منحوس شاهنشاهی، پرچم آن کشور را به آتش بکشند و پس از چندی فراری بودن توسط رژیم دستگیر و در زندان قصر زندانی شد.


پس از پیروزی انقلاب اسلامی ناصر جزو اولین نفراتی بود که به سپاه پاسداران ملحق شد و دوره های آموزشی خیلی کوتاه و سریعی را طی کرد تا اینکه ابتدا به خرمشهر بعد به زابل منتقل شد تا اینکه با شهید بروجردی آشنا شده و ایشان از ناصر خواستند تا به عنوان فرماندار به پاوه بروند.


آن زمان شهرستان پاوه در محاصره منافقان بود برای همین شهید کاظمی بر صندلی فرمانداری پاوه تکیه زد. همچنین به لحاظ حساسیت منطقه، ایشان به طور همزمان فرماندار و فرمانده سپاه بود و همیشه در عملیاتهای پاکسازی در خط مقدم حضور داشت.


در آغوش کشیدن شهید کاظمی توسط شهید رجایی


برادر شهید کاظمی در مورد زندگی برادر شهیدش می گوید: شهید رجائی در زمانی که نخست وزیر بودند به منظور بررسی مسائل منطقه بدون اطلاع قبلی به اورامانات آمدند و سراغ فرماندار را می گیرند به او می گویند وی در عملیات در کوهستان است و بایستی با بی سیم با وی تماس بگیرند تا بیایند. شهید رجائی منتظر می ماند تا وی از منطقه عملیاتی با لباس کُردی و لبهای خشک شده که دو روز تمام در کوهها بود می آیند.  شهید رجائی وی را در آغوش گرفته و می گویند، افتخار ما این است که مسئولین ما در صف مقدم همیشه حضور دارند.


نذر روزه برای سلامتی فرماندار پاوه


شهید کاظمی در عملیات آزاد سازی منطقه شمشیر از ناحیه شکم بر اثر اصابت گلوله مجروح می شود و هنگامی که در بیمارستان پاوه بستری بود به لحاظ محبوبیتی که بین مردم داشت و همیشه با مردم و در کنار مردم بود، اهالی منطقه برای سلامتی ایشان روزه گرفته بودند و مرغ و خروس به نیت نذر به بیمارستان می آوردند و این خاطره در منطقه به عنوان یک تاریخ واقعا ماندگار و جاودانی است.


شهید همت: فرماندهی ام را مدیون ناصر کاظمی هستم


شهید همت در سالهای پس از شهادت ناصر گفته بود که من دروس فرماندهی ام را مدیون ناصر کاظمی هستم. به راستی نام شهید ناصر کاظمی با کردستان گره خورده است.


 سردار شهید محمد بروجردی در مورد ناصر کاظمی می گوید: دو سال و اندی با هم کار می‌کردیم. نخستین بار که آمد غرب، قرار شد برود فرماندار پاوه شود. گفت چون ضد انقلابها آنجا هستند باید ظاهرم را تغییر دهم برای همین ریش بزی گذاشت. و با همان ریش بزی! حرکت کرد. در آنجا طوری رفتار کرده بود که حتی برخی از روحانیون هم فکر می‌کردند ایشان از افراد "دمکرات" است. یک ‌بار رفته بود نوسود و مذاکراتی هم با گروهکها کرده بود. مخفی‌کاری او خیلی خوب بود. در آنجا او خودش را رو نکرده بود. به حساب، از آن بچه‌های جاافتاده تهران بود که به سادگی خودش را رو نمی‌کرد. علمای آنجا نیز متوجه نبودند. می‌آمدند اعتراض می‌کردند که این شاید از نفوذیها باشد. فکر می‌کردند دمکراتی‌ است و خلاصه ممکن است یواش‌یواش با ضدانقلاب همکاری کند.


 وصیت شهید کاظمی: سعی را بر جذب نیروهای جوان بگذارید/ از اختلافات داخلی بپرهیزید

 برای اینکه در این دنیای زودگذر گرفتار انحراف نفس نشوید، همیشه به یاد خدا باشید. ماهی یک بار به قبرستان شهدا بروید و درس مبارزه و ایثار و گذشتن از دنیا و پیوستن به شهدای صدر اسلام را فرا گیرید. سعی را بر جذب نیروهای جوان بگذارید، نه دفع آنان. سعی کنید تحمل عقیده مخالف را داشته باشید مانند شهید مظلوم آیت الله دکتر سید محمد حسین بهشتی.

 از اختلافات داخلی به خاطر رضای خدا و خون شهدای انقلاب اسلامی بپرهیزید. تمام اموالم را به بی بضاعتهای واقعی طی تشخیص همسرم و خواهرم و برادرم تقسیم شود.

[ یکشنبه 90/7/3 ] [ 1:42 عصر ] [ علی امامی راد ]

 
یادی از شهید حاج حسین محمدیانی

 

نام پدر:حسن‌ محل تولد:شهرستان سبزوار تاریخ تولد:29/10/35 تاریخ شهادت :11/9/70 محل شهادت :سبزوار مسؤلیت :مسئول محور عضویت : کادر یگان:لشکر 5 نصر گلزار :بهشت‌شهدای سبزوار

سردار شهید حاج حسین محمدیانی در تاریخ 29/10/1335 در یکی از محله های قدیمی سبزوار (کوی نقابشک) دیده به جهان گشود. شهید در فعالیت های دوران انقلاب شرکت فعال داشت. با شروع جنگ در سال 59 جزو اولین گروه های اعزامی بسیج به جبهه بود.   در سال 1360 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در اوایل جنگ با همسری متدین عقد ازدواج بست. پس از آن تا آخر جنگ خود را وقف جبهه کرد. حاج حسین به عنوان فرمانده ی گردان ولی الله درعملیات های مختلف ازجمله کربلای 4 و 5?رمضان? بیت المقدس? والفجر? مهران? والفجر 3و8 ? میمک و … شرکت داشت. شهید محمدیانی برای اولین بار در عملیات خیبر شیمیایی شد? در عملیات والفجر 8 در منطقه ی فاطمیه از روستا های اطراف آبادان، دشمن بعثی بار دیگر از گازهای شیمیایی استفاده کرد.   محمدیانی که ماسک خود را به همرزم خود داده بود بار دیگر درمعرض مواد سمی قرار گرفت. بعد از جنگ چیزی نگذشت که آ ثارجراحت شیمیایی دراو پدیدار شد. بسیجی ها پروانه وار گرد شمع وجودش که ذره ذره آب می شد می گشتند (و دعا برای سرداری که روزی در همه ی عرصه ها پیشتازبود اثری نداشت) اما او خود? شهادت را انتخاب کرده و با تمام درد و زجری که می کشید راضی به رضای خدا بود. هنگامی که خبر عروج ملکوتی اش به افراد جمع شده در اطراف خانه اش رسید? غم واندوه همه را فرا گرفت.   فرزندان شهید جلو عکسش زانو زده و بر یتیمی دوباره خود اشک می ریختند. شهید محمدیانی او در یازدهمین روز آذر ماه سال 1370 به خیل شهدا پیوست? پیکر پاک شهید به طرز با شکوهی توسط مردم و همرزمان شهید تشییع و در گلزار شهدای سبزوار به خاک سپرده شد. در حالی که یاد و نامش تا ابد در قلبها باقی خواهد ماند.

شرط بندی ممنوع :
با محمدیانی هم محل بودیم. با بچه‌های محل که اهل خلاف هم نبودند، روزهای جمعه فوتبال بازی می‌کردیم. وقتی می‌خواستیم شرط‌بندی کنیم، حسین ناراحت می‌شد.می گفت:«به جای این کار، از مغازه آقا صابر یک جعبه نوشابه بگیرید و رفع خستگی کنید.» خودش می‌رفت و جعبه نوشابه را می‌آورد. پس از آن، انگار بازی شیرین‌تر می‌شد. در بازی‌های بعدی حتی اگر شرط بندی هم می‌کردند نمی‌گذاشتند محمدیانی بفهمد.راوی:حسین آل حسن- همرزم

حیف احمد:
سال 60 و 61  اوج فعالیت منافقین بود. مثلا در یک کوچه توانسته بودند دو تا از بچه‌های مذهبی و قرآن خوان را جذب خود کنند.یکی از آنها به نام احمد، ورزشکار و صاحب فکر بود. حاج حسین همیشه افسوس می‌خورد که اگر ما می‌توانستیم احمد را جذب کنیم یکی از فرمانده لشکر‌های ما بود.بعد تاکید می‌کرد که باید با سلاح علم به جنگ آنها برویم. نباید طوری باشد که فکر کنند حزب اللهی‌ها آدمهای بی‌سواد و بی‌منطقی هستند.  راوی: علی جهانی -  همرزم

فرمانده ابدا!
سبزوار که می‌آمد با جوانها ارتباط نزدیکی برقرار و خاطرات جبهه را با زبانی شیرین تعریف می‌کرد. وقت خداحافظی با خنده می‌گفت:«ما منتظرتان هستیم. فردا راهی هستیم اگر دوست دارید حاضر باشید با هم برویم.»وقتی به او گفتم که در مدرسه‌ای اعلام کرده‌ام قرار است یک فرمانده نظامی برایشان سخنرانی کند، ناراحت شد. هر چه کردم نیامد.گفت:«اگر می‌گفتی یک بسیجی می‌خواهد خاطرات جبهه اش را بگوید حتما می‌آمدم. اما به عنوان فرمانده ابدا!           راوی:حمید خلقی – همرزم

بالاخره نظرش عوض شد:
حاج حسین بنایی می‌کرد. با خودم گفتم:«بروم هم خداقوتی بگویم و هم کمکش کنم.» یکی از همسایه هایشان که میانه خوبی با انقلاب نداشت آن جا بود. درباره امام حرفهای ناجوری زد. مشغول کار بودیم که یک دفعه حاج حسین دست از کار کشید و او را صدا زد. بعد رفت و با او گوشه‌ای نشست و شروع کرد به صحبت. حدود چهل و پنج دقیقه طول کشید که پیش ما برگشت. پرسیدم:«چه شد؟»گفت: «هیچی! بالاخره نظرش عوض شد!» با تعجب گفتم: «چه طوری؟»گفت:«این آقا همیشه این طرف و آن طرف از انقلاب بد گویی می‌کند. من چند نمونه از اخلاق و رفتار امام را برایش گفتم. او هم که متقاعد شد از من عذر خواهی کرد.»بیا نصیحت نکنیم یکی از دوستان نقل می‌کرد: روزی سوار موتور بودم که محمدیانی را در خیابان دیدم. گفتم:«بیا شما را تا منزل برسانم.» تازه از جبهه به مرخصی آمده بود. در مسیر شروع کردم به صحبت که: «تو دیگر زحمتت را کشیده‌ای و اگر سهمیه بندی کنند، خیلی بیشتر از سهمت در جبهه بوده‌ای.»یکباره حاج حسین گفت: «نگهدار!» گفتم: «هنوز نرسیده‌ایم.» گفت:«نگهدار می‌خواهم همین جا پیاده شوم.» در حالیکه از من فاصله می‌گرفت ادامه داد: «تو هم نصیحت‌ها را برای خودت نگهدار.»به اصرار گفتم:((بیا قول می دهم دیگر نصیحت نکنم.)) اما او رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد.راوی:ضیاء یزدی – دوست

حج خونین:
در حج خونین سال 1366 حاج حسین در صحنه حضور داشت. در میان سرو صداو کشته‌ها حاج حسین تعدادی از افراد را شناسایی و سازماندهی کرد. با این نیت که بتوانند از خود و دیگران دفاع کنند.حاج حسین می‌گفت: «ماکت قدس را روی دوشمان حمل می‌کردیم. آن را به هم زدم و تعدادی چوب به حاجی‌ها دادم تا بتوانند جان خودشان و دیگران را نجات بدهند.»          راوی:توحید پناه – همرزم

روحانی تبلیغی رزمی:
حاج حسین روحانی تبلیغی در گردان قبول نمی‌کرد. همیشه روحانی رزمی ـ تبلیغی در گردان کار می‌کرد.تا وقتی پشت خط بودیم کارهای تبلیغی، مثل نماز جماعت، عزاداری و احکام برای بچه‌ها داشتند و وقتی که عملیات بود در خط مقدم پا به پای نیروها می‌جنگیدند. روحانی‌هایی که عمامه می‌گذاشتند و در خط رشادتهای زیادی از خودشان نشان می‌دادند.هدف محمدیانی این بود که به بچه‌ها بفهماند همان آقایی که از اهل بیت و امام حسین (ع) می‌گوید خودش در عرصه جنگ از جان مایه می‌گذارد.   راوی:جواد کوره پز

منبع : پایگاه اطلاع رسانی کنگره بزرگداشت شهدای استان خراسان رضوی

منتشر شده در تاریخ 1389 دوشنبه 25 مرداد

[ یکشنبه 90/7/3 ] [ 1:25 عصر ] [ علی امامی راد ]
<   <<   61   62   63   64   65   >>   >
درباره وبلاگ
لینک دوستان
<کانون فرهنگی شهدا
لنگه کفش
فرزانگان امیدوار
###@جزین@###
رایان چوب
نظرمن
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
فتوبلاگ حسین کارگر
تنهایی......!!!!!!
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
.: شهر عشق :.
پیامنمای جامع
بوی سیب
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
دبستان پسرانه ی امام هادی سبزوار
آموزشی مذهبی
بچه های خدایی
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
تنها هنر
Dark Future
(بنفشه ی صحرا)
پا توی کفش شهدا
جزتو
Manna
محمد قدرتی
یه دختره تنها
ورزش های رزمی
جیغ بنفش در ساعت 25
گروه اینترنتی جرقه داتکو
زمزمه ی کوچه باغ شاه تور
تیـــــــــــام
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
اخراجیها
نوری چایی_بیجار
xXx عکسدونی xXx
مهربانی
عزای حسینی
پرسپولیس
بادله گشت
کلبه ی عشق
عشق تابینهایت
عاشق دربدر
توتویی
محمد امیدواری ابرقویی
صل الله علی الباکین علی الحسین
مهندسی متالورژِی
دلنوشته های یه عاشق!
delshekasteh
ستاره
سفیر نور
آزاد اندیشان
احساس ابری
فهادانــ
میلاد کی مرام
عکس میخوای کلیک کن
قصه ی ما و شما
صراط مبین
زیر آسمان خدا
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
دوستانه
جوک و خنده
یه دختر تنها
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
خورشید خاموش
fazestan
رویای زیبا ...
کشتی کج
جوان ایرانی
روژمان
اندیشمند
من و تو
چـــــاوش ( چه خبر از دنیا ؟؟؟؟)
عاشق تنها....
رقص شیطان
شاخه شکسته
مسأله شرعی
موسیقی اصیل ایرانی
زنگ تفریح
فرزاد ملوس و پرنیاجون
جامع ترین وبلاگ خبری
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 24
بازدید دیروز: 111
کل بازدیدها: 269464