عدالت |
دیلمی در ارشادالقلوب روایت نموده که حارث اعور گوید:
همراه با حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) سیر می نمودم تا در «حیره» به دیر نصاری برخوردیم
و از آن دیر صدای ناقوس بلند بود، حضرت فرمود: ای حارث آیا می دانی که ناقوس چه می گوید؟
عرض کردم: خدا و رسولش و ابن عمّ رسولش داناترند.
فرمود: ناقوس مَثَل دنیا و خرابی آن را می سراید.
سپس از زبان ناقوس این اشعار را خواند.
لا اله الا الله حقّا حقّا صدقا صدقا
انّ الدنیا قد غرّتنا واشتغلتنا واستهوتنا
یابن الدنیا مهلا مهلا یابن الدنیا دقّا دقّا
یابن الدنیا جمعا جمعا تفنی الدنیا قرنا قرنا
ما من یوم یمضی عنّا الا اوهی رکنا منّا
قد ضیّعنا دارا تبقی واستوطنّا دارا تفنی
لسنا ندری ما فرّطنا الا یوما ما قد مِتنا
ترجمه:
«معبودی به حق و شایسته ی پرستش جز خدا نیست، این را به حق و راستی می گویم»
«براستی که دنیا ما را فریفت و ما را به خود سرگرم نمود و ما را سرگشته و مدهوش گرداند»
«ای فرزند دنیا آرام باش آرام، ای فرزند دنیا (در کار خود) دقیق شو دقّتی»
«ای فرزند دنیا (کردار نیک) گردآوری کن، گردآوردنی. دنیا سپری می شود پیوسته پیوسته»
«هیچ روزی از عمر ما نمی گذرد جز اینکه پایه و رکنی از ما را سست می گرداند»
«ما سرایی را که باقی است ضایع نمودیم و سرای فانی را وطن و جایگاه خویش ساختیم»
«ما آنچه را در آن کوتاهی نموده ایم نمی دانیم مگر روزی که چهره در نقاب خاک کشیم»
حارث گوید عرض کردم: ای امیر مؤمنان آیا نصاری تفسیر صدای ناقوس را اینگونه که فرمودید می دانند؟ حضرت فرمود: اگر می دانستند مسیح (علیه السلام) را به عنوان اله بر نمی گزیدند.
حارث گوید: فردای آن روز من به نزد دیرانی رفتم و گفتم:
به حق حضرت مسیح (علیه السلام) همانگونه که ناقوس را می نواختی به صدا در آور
و او چنین کرد و من تفسیر آن را آنگونه که آموخته بودم گفتم.
تا به پایان اشعار رسیدم دیرانی سوگند داد
که به پیامبرتان سوگند می دهم که چه کسی این تفسیر را برایت گفته،
گفتم همان مردی که دیروز همراه من بود.
گفت: آیا بین او و پیامبرتان خویشاوندی است گفتم: آری او پسر عموی اوست
گفت: سوگند می خورم که این را از پیامبرتان شنیده و اسلام آورد
و سپس گفت: من در تورات خوانده ام که پیامبر آخر زمان صدای ناقوس را تفسیر می کند.(1)
نقل است که مرحوم آخوند در یکی از سفرهای خود با جمعی از شاگردانش به عتبات عالیات می رفت.
در بین راه به قهوه خانه ای رسیدند که جمعی از اکراد می خواندند و پای کوبی می کردند.
مرحوم ملاحسینقلی همدانی به شاگردان خود فرمود:
یکی برود و آنان را نهی از منکر کند،
بعضی از شاگردان گفتند اینها به نهی از منکر توجّه نخواهند کرد،
فرمود: من خودم می روم، وقتی که نزدیک شد به رییسشان گفت:
اجازه می فرمایید من هم بخواهم شما بنوازید؟
رییس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟
فرمود: بلی
گفت: بخوان
مرحوم آخوند شروع کرد به خواندن اشعار ناقوسیّه:
اکراد وقتی این اشعار را شنیدند به گریه درآمدند
و به دست ایشان توبه کردند،
یکی از شاگردان می گفت، وقتی که ما از آنجا دور شدیم هنوز صدای گریه به گوش می رسید.(2)
(1) ( ارشاد القلوب ص 373)
(2) تذکرة المتقین، شیخ محمد بهاری همدانی (قدس سرّه)، انتشارات نهاوندی، 1375، ص 20 – 22
لا اله الا الله حقّا حقّا صدقا صدقا
انّ الدنیا قد غرّتنا واشتغلتنا واستهوتنا
یابن الدنیا مهلا مهلا یابن الدنیا دقّا دقّا
یابن الدنیا جمعا جمعا تفنی الدنیا قرنا قرنا
ما من یوم یمضی عنّا الا اوهی رکنا منّا
قد ضیّعنا دارا تبقی واستوطنّا دارا تفنی
لسنا ندری ما فرّطنا الا یوما ما قد مِتنا
[ یکشنبه 90/6/27 ] [ 8:5 عصر ] [ علی امامی راد ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |